ارتش و شهدای ارتش متعلق به همه شهروندان تبریز است وقتی اعلام شد قرار است پادگان تبریز به خارج از شهر منتقل شود بارقه امیدی در دل شهروندان پدیدار شد به گمان اینکه مکانی بزرگ در دل شهر از حصار دیوارهای سنگی و نظامی آزاد و به برکت وجود درختان سرسبز و تنومندی که حتی از پشت آن دیوارهای سنگی پیدا بود به یکی از فضاهای سبز مطرح تبریز خاکستری بدل شود.
اما این امید با قطعه بندی و احداث آپارتمان یکی پس از دیگری به یاس مبدل شد و فضای نسبتا سبز ناچیز اختصاص یافته هر روز مثل تیری بر چشم شهروندان مینشیند.اما موضوع به همین جا ختم نشد.
اخیرا همانگونه که مشاهده میشود در ضلع جنوب غربی پل ارتش و در ورودی خیابان شهدای ارتش پروژه ای در حال گودبرداری و آماده سازی برای اجراست که قرار است شامل ۲۹۰ واحد پزشکی و درمانی با حجمی بالغ بر ۲٫۵ برابر کلینیک سلامت در کنارگذر میانی باشد.
این پروژه در صورت بهره برداری یک گره کور ترافیکی با حجم بسیار بالایی از خودروها را ایجاد خواهد کرد که دامنه تاثیر آن تمام طول خیابان آزادی و محورهای موازی و متقاطع آن را درگیر خواهد کرد.مشخص نیست شهرداری تبریز چرا و با چه توجیه کارشناسی و بر مبنای کدام نیاز شهر نسبت به این امر رضایت داده و عملا دست به سلاخی شهر و خدشه دار نمودن تن و روان شهر و شهروندان زده و چنین اتفاق ناگواردی در تبریز رخ داده است.
ما خواستار توقف هرچه سریعتر عملیات اجرایی سپس تعلیق و فسخ پروانه ساختمانی و نیز توضیح و شفاف سازی همزمان دست اندرکاران شهری درین خصوص میباشیم.باشد که ارتش و شهدای ارتش بماند برای مردم نه عامل سودجویی.
درمان این جراحت جرات میخواهد و جسارت بی شک، آنها که متخصص امور شهری هستند بصورت آکادمیک و سایر شهروندان بطور تجربی میدانند که شهرها باید متضمن آسایش و آرامش جسمی و روانی ساکنان خود باشند و نیز ناگفته پیداست که شهر و کلیه فضاهای شهری متعلق به عموم شهروندان میباشد و نیز یکی از اصول شهرسازی مدرن تمرکز زدایی و توزیع مناسب خدمات شهری در سطح شهر و همچنین رهاسازي و حفظ بافت تاریخی فرهنگی هسته شهرها میباشد.
حال با توجه به این اصول ابتدایی شهرسازی نگاهی بیاندازیم به وضعیت بافت تاریخی کهن شهر تبریز که علی القاعده باید معرف شاخصه های تاریخی و فرهنگی باشد.بطور نمونه خیابانهای ۱۷ شهریور،پاستور جدید و ارتش یا به عبارتی محلات تاریخی چرنداب ،لیل آباد و نوبر که امروزه به تصرف واحدهای پزشکی درآمده و مبدل به بلای جان ساکنان این محورها شده است آیا رمقی برایشان باقی مانده است؟اصلا این محورها برای چه بصورت شریان در آمده و خیابان کشی در آنها صورت گرفته؟برای سهولت در امر آمد و شد شهروندان یا ایجاد گره های باز نشدنی ترافیکی و از قبل آن سودجویی برای عده ای خاص و قلیل؟چرا چهره شهر تبریز بصورت رنجور و بیمار در آمده ؟شور و نشاط خیابان شریعتی (شهناز) و محورهای مجاور آن در تردد انبوه بیماران مراجعه کننده به این محل ها روز به روز کمرنگ وبیرنگ میشود.
ساکنان محورهای یاد شده و مجاوران باید تاوان چه چیزی را پرداخت نمایند؟کدام آرامش روانی برای این شهروندان متصور است؟چرا هیچ یک از نهادهای مسئول در فکر چاره ای برای درمان این جراحت شهری که دامنه آسیب آن روز به روز گسترده تر میشود نمیکند؟
باید به فکر درمان بود.اعتقاد دارم با یک برنامه ریزی مناسب با جرأت و جسارت و به دور از ترس میتوان این معضل بزرگ ترافیک ناشی از واحدهای خدمات پزشکی را ساماندهی نمود که هم موجب آسایش ساکنان و هم آرامش خیال مراجعان باشد.کافیست شهر را متعلق به خودمان بدانیم .مطالبه گری برای شهروندان پاسخگویی توام با عمل الزام مسئولان.
مجید یعقوب زاده
دیدگاهتان را بنویسید